الدخیلک یا مولاتی رقیه بنت الحسین
سلام بر تو و عاشورای بزرگی که در چشمهای کوچک تو خلاصه شده است.
سلام بر تو که در خنکای لبخند حسین علیهالسلام رها بودی و پا به پای آبله،
زخمهایش را به جستجو.سلام بر کوچکی گامهایت؛ به تو و خاطرات در آتش
رها ماندهات.سلام بر تو که آتش، کوتاهتر از دامنت نیافت .تو را خوبتر
از شام غریبان، زینب میشناسد و تو بهتر از همه، شام غریبان را.
شام غریبان، تو را خوب میشناسد؛ تورا که آنقدر پدر پدر کردی و
یا عَمَّتِیَ و یا أُخْتَ أَبِی! أیْنَ أَبِی؟ گفتی تا در روشنای حضور حسین علیهالسلام
غوطهور شدی.سلام بر تو؛ به آن زمان که در هیاهوی غبار و سوار،
اشک و مشک و ستیغ و تیغ، حسین علیهالسلام را در خلسه و خون و خاکستر
رها دیدی .از اندوه و داغ و دلتنگی،بوی تو به مشامم میرسد و هرگاه نام تو
را مینویسم، هیچ واژهای را توان توصیف اندوهت نیست از کنار شط تا وادی نخله،
از مرشاد تا به حلب و از دید نصرانی تا به عسقلان، تو بودی همدم تنهایی بابابه
تو ای سئوال بزرگ تاریخ! پس از گذشت قرنها آیا آبله پاهایت خوب شدهاست
لیست کل یادداشت های این وبلاگ